مشتری همیشه برای اینکه ما رو ترک کنه دلیل داره اما ما باید سعی کنیم دلایلی برای موندن یا برگشتنش به اون بدیم
فرض کن رفتی توی یه فروشگاه و اصلا هیچ تغییری توی رفتار فروشنده ایجاد نشه و اصلا شک کنی که فروشنده متوجه ورود شما به فروشگاه شده یا نه
چه حسی بهت دست میده؟
چی به ذهنت میرسه؟
توی اون لحظه دوست داری چی به فروشنده محترم بگی؟
ممکنه دوست داشته باشی داد و بیداد کنی؟
ممکنه بخوای به یه شکلی به فروشنده بفهمونی که اومدی و من رو ببین؟
این حسهاییه که ما موقعی که وارد یک فروشگاه میشیم در صورت دیده نشدن ممکنه بهمون دست بده و این بدترین حس دنیاست که من میخوام یه حالی به یه نفر بدم با خریدم و اون نمخیواد
اینجاست که به این موضوع میرسیم که بعضی از فروشگاه ها اگر فروشنده نباشه بیشتر فروش خواهند داشت.
این رو در نظر بگیرید که ما توی بازاری داریم کار میکنیم که هنوز هم جلوی پای مشتری بلند شدن یه آپشن به حساب میاد پس این آپشن ساده و بدون هزینه رو از خودمون و مشتریمون دریغ نکنیم
چند روز پیش برای تست به فروشنده به یه فروشگاه رفتم ساعت 9:30 دقیقه صبح بود و فروشنده محترم در حال جارو زدن مغازه بودن و خب کار پسندیده ای بود اما نکته این بود که تا من صحبت نکردم ایشون هیچ واکنشی نسبت به ورود من به مجموعه نشون ندادند.
اولین برداشت من این بود که شاید من رو ندیدن
دومی این بود که شاید ایشون اصلا انتظار نداشتند کسی اون ساعت برای خرید اون جنس خاص(البته خاص هم نبود عادی بود) مراجعه کنه
پس توی ذهنشون احتمالا گفتند این طرف مشتری نیست
و خب به کار خودشون ادامه دادند .بعد ازاینکه من سوال کردم که میخوام فلان جنسی رو میخوام گفتند طبقه پائینه صبر کنید تا کلید بیاد و اگر اشتباه نکنم گفتند قفله در صورتیکه من میدونستم دری وجود نداره اونجا (البته احتمالا من اشتباه شنیدم و منظور کلید برق اونجا بوده )خب من نشستم و تا با اون دوستی که قرارداشتم اومدند و باهم رفتیم طبقه پائین و گفتم میخوام ایشون بیان و جنس رو به من بفروشند.
منکه لجباز شروع کردم به باز کردن با ایشون و مخصوصا سر قیمت و در نهایت همه چیز کنسل و خدا نگهدار و بنظر خودم این کنسلی بیشتر بخاطر رفتار اولیه بود .
یادمون باشه 2 زمان از هر زمان دیگه ای توی فروش مهمتره اولین برخورد و آخرین برخورد هر دو به شکلی کامل در ذهن مشتری ماندگار میشه
ادامه دارد......